قاشقزنی
دراین مراسم، به طور معمول، پسر بچه ها، جوانها یا دختران کوچک، چادری روی سر می انداختند و سعی می کردند که شناخته نشوند و در پشت در یا دیوار هر منزلی با یک قاشق به داخل کاسهای مسی یا روی میزدند تا اینکه صاحبخانه بیرون بیاید و در کاسه آنها پول، شکلات، شیرینی یا آجیل بریزد.
حاجت خواهی
در روستای ظهیرآباد، تعدادی جمع می شدند و هر یک حاجت خود را در نظر گرفته و نیت می کردند و بعد اشیائی مانند دکمه، سنجاق، گیره و ... را داخل یک خمره می ریختند و در آن خمره نیز آب می ریختند؛ سپس فردی مسن، هر یک از اشیاء رابیرون می آورد و شعر گونه ای می ساخت و می خواند.
هر کس با دیدن شیء خود و شنیدن شعری که برایش خوانده می شد، آن شعر را به فال نیک یا بد برای حاجت خود تعبیر و تأویل می کرد.
غذای شب چهارشنبه سوری
مردم شهرستانهای ورامین، پیشوا و پاکدشت، در این شب، باید غذایی می خوردند که در آن سبزی باشد؛ غذاهایی مانند: سبزی پلو با ماهی(دودی)، برنج و خورشت اسفناج و ...
جمعه آخر سال
برخی اعتقاد دارند که چون هنگام سال نو برای خانه و خانواده خود تهیه و تدارکی می بینند، روح اموات نیز منتظر خیرات است که نباید آنها را فراموش کرد.
مردم نیز به همین منظور، یا سه شب جمعه آخر سال یا از شب چهارشنبه تا شب جمعه آخر سال و یا فقط در آخرین شب جمعه، خیرات میدهند.
آداب استقبال از نوروز
ساکنان این مناطق، قبل از عید به خانه تکانی و تعمیر خانه می پرداختند، بدین شکل که داخل اتاق را با خاک رس یا خاکی که از زمین زراعتی می آوردند، تعمیر می کردند و سپس دوغآبی درست می کردند و دیوارهای خانه را با آن شرتک می زدند و تمیز و برّاق می کردند.
آنها به تعمیر و تمیز کردن اجاقها هم می پرداختند، سپس ظرفهای زیبایی مثل قندان های بلور، چراغ ها و قابهای چینی، لالهها و چراغ های گرد سوز را در طاقچه ها یا "رَف"ها که بالاتر از طاقچه بود (به حالت دکورهای کنونی) قرار می دادند تا ظاهر خانه را تزیین کنند.
گلیم پنبه ای یا نمدی را که شسته بودند، در خانه پهن می کردند، دور سبزی هایی که قبلا سبز کرده بودند، پارچههای باریک قرمز میبستند، سماور برنجی را برّاق میکردند، تخم مرغها را با روناس یا پوست پیاز رنگ میکردند، دست و پای خود را حنا میبستند، لباس نو تهیه میکردند و اگر نداشتند، لباس خود را پشت و رو می کردند یا وصله میزدند.
نوروز خوانی
دو سه روز مانده به عید، جوانها به سوی خانههای اهالی محل یا روستا می رفتند، در می زدند و پشت در شعری میخواندند، یکی از آنها دامنی به تن داشت و آنچه به آنها می دادند، در دامنش جمع آوری می کرد.
اهالی روستا نیر آجیل، حلوا، باسمه، تخم مرغ و ... را به جوانها می دادند.
یکی از شعرهایی که آنها میخواندند و چیزی دریافت می کردند، چنین است:
بخوانم من امام اولین را / شه کشور امیرالمومنین را
زبان بگشایم و گویم سخن را / امام دومین یعنی حسن را
امام سومین شاه شهیدان / حسینم کشته با تیغ یزیدان
امام چهارمین زین العباد است / گل باغ حسینم را مراد است
امام پنجمین محمد باقر / به فریادم برس در روز آخر
امام ششمین جعفر صادق / که لطف احسنش سهم خلایق
امام هفتمین موسی ابن جعفر / گل گلدستۀ آل پیمبر
امام هشتمین خوانم رضا را / رضا بخشندۀ روز جزا را
امام نهمین جود است زمین را / تقی باشد امام مرعالمین را
امام دهمین آمد به میدان / ملائک بر سرش خوانند قرآن
امام یازدهم را بنده ام من /غلامی می کنم تا زنده ام من
امام آخرین ورد زبانم / محمد مهدی صاحب زمانم
بدین وسیله خانههای مردم جنوب شرق استان تهران، با نام ائمه متبرک می شد و آنها با نام ائمه معصومین(ع) به استقبال نوروز میرفتند.
منبع:hamshahrionline.ir
نظرات شما عزیزان: